هیلداهیلدا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره
همدم و هومنهمدم و هومن، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

هیلدا پرنسس کوچولوی ما

6 ماهگی پرنسسم

قربونت برم که 6 ماهه با مایی و همه عاشتیم عزیزم. هر روز کلی جیگر تر میشی کلی کارای جدید یاد میگری کلی خودتو لووووووس میکنی ماهم دلم ضعف میره برات عششششششقم هیلدا پریروز واکس 6 ماهگیشو زد و از شبش هم مریض بود و چندین بار بالا اورد و از نصفه های شب هم تب داشت تا دیروز اخر شب وچون خیلی کم حال بود گفتیم یه روز دیگه برای 6 ماهگیت جشن کوچولو میگیرم ولی بازم با تمام کم حالی هیلی بالاخره جشن گرفتیم عزیزم 6 ماهگیت مبارک   184 روز که با مایی و 183 روز به تو لدت مونده عزیزم           ادامه ی عکسای هیلدا جونم در ادامه مطلب:     ...
29 تير 1391

قطره اهن هیلدا

امروز صبح هیلدا قطره اهن رو شروع کرده .     ولی مامانش دست گل به اب داده و قطره اهن رو که باید 8 قطره به هیلی میداده با ( ad) اشتباه گرفته و 25 قطره دادهه   .بعدشم از ترس فوری زنگ زده به خاله میترا .     اشکال نداره امروز هیلدامون کلی قوی شده ...
22 تير 1391

هیلدا جونم غذا میخوره

عاشقتم نفسم که اینقدر بزرگ شدی که میتونی غذا بخوری .همین دیروز بود که دنیا اومدی خالا کلی وروجک شدی .     امروز خاله میترا جون اومده بود تا به مامان سمیه هم یاد بده چجوری فرنی درست کنه هم یه خورده دل مامان سفت بشه وهی نترسه .عسل خوشگلمو نیاورده بود و گذاشته بودش مهد .خاله میترا هوارتا بوس برات میفرستیم توعشق مایی     منم که تدارکات و فیلمبردار از خواب بلند نشده پریدم خونه سمیه اینا امروز هیلدا 2 تا قاشق فرنی خورد .اولش قیافشو یه جوری کرد ولی بعدش خورد راحت     ...
22 تير 1391

خوردن شست پا

همین الان مامان سمیه بهم زنگ زد .از خونه ی عموی هیلدا و گفت بالاخره هیلدا شست پاشو خورد . .هورااااااااااااااااااااااااا ماهم مثل این ندید بدیدا کلی ذوق کردیم. ولی من که خیلی منتظر بودم شست پاتو بخوری .البته قبلا میگرفتی تو دستت ولی نمیخوردی. عاشقتم بلاچه ی من .شیطون من .عشق من .جیگرمن ...
15 تير 1391

پسرمونو دیدین ؟

این کوچولو اقا هیلدامونه که هومن صداش میکنیم اومده خونه مامانیش دد . اول قرار بود اگه هیلدا پسر شد اسمش هومن باشه .حالا خودش هومن شده . پارسال همچین روزی مامانم رفت مکه .سمیه حامله بود .حالش خوب نبود اصلا .میگفت مامان اینا برن میام پیشت ولی با اینکه خونه بود و از این موقع ها دیگه شرکت نمیرفت حالش اصللللللن خوب نبود .خیلی پیشم نیومد ولی اکشال نداره   ...
12 تير 1391

هیلدا در تولد مامانی

دیشب تولد مامان سمیه بود اینم عکسای هیلدا جونم کلی هم خوش گذشت جاتون خالی اول کیک تولد سمیه حالا پرنسس هیلدا شکوفه ی درخت هلوووووو بقیه عکساشم تو ادامه مطلبه : اقا اومدیم یه عکس بگیریم مگه نگاه میکرد هرکی هرچی شکلک بلد بود در اورد ولی خانوم شیفته ی کفشش شده و چشم ازش بر نمیداره ای وای میز شام یادم رفت این عکسا برای دیشب نیست ولی در ادامه شیطونی های هیلدا میذارم وای من همه جوره عاشقتم عشقم نفسم ماشالا یادتون نره ...
12 تير 1391

تولدت مبارک مامان سمیه

تولد تولد تولدت مبارک  تولد تولد تولدت مبارک مبارک تولدت مبارک عزیزم (اسپکیرتونو روشن کنین) همه بیاین وسط دست جیغ هورا کسی نشینه همه وسط تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک بیا شمعا رو فوت کن تا 100 سال زنده باشی اینم کادوی من .خوب ما دیگه کادومونو دادیم   29 سالگیت مبارک مامان سمیه   ایشالا به تموم ارزوهات برسی     ...
11 تير 1391

شیطونک من

هیلـــــــــــــــــــــــــــدا جونم کلـــــــــــــی شیطون شده کلی کلی من عاشق نگاه کردنتم وقتی با یکی دیگه حرف میزنیم و کلی با تعجب نگامون میکنی تو عشـــــــق منی خیلی وقت بود غلت زده بود ولی فقط یه دونه دیروز غلت دومشم زد .از خیلی وقت پیشم سینه خیز میره تو 5 دقه 180 درجه میچرخه و کلی میاد جلو دیگه رو نی نی لای لای هم واینمیسته . وقتی هم تو بغلته اگه یه چیزی ببینه که توجهشو جلب کنه یه جوری از تو بغلت خودشو میرسونه بهش جدیدا خودش میاد بغلت یا دستاشو میاره بالا یا انقدر دست و پا میزنه تا میاد بغلت .قربونت برم عزیز دلم که انقدر زود داری بزرگ میشی . i love you hilda پریشب اومدی خون مون تا منو دیدی...
4 تير 1391
1